خاطره و دلنوشته ای زیبا از جناب آقای فلاحتی در خصوص سید العلماء مازندران
دهم شهریور. شهرمان استانمان و کشور عزیز مان ایران اسلامی و رهبرفرزانه و عزیز مان درسوک مردی ازتبار حسین ع مردی ازدل مردم یار و یاور مردم ومحرومین نیازمندان انیس و مونس و همرزم شهدا مردی که درخونه اش بروی همه مردم شهر و روستا ها و استان باز بود یار و همدم خانواده محترم و عزیز شهدا بودوقتی شهدا را میآورند فراق شهدا بردلها سنگینی می کرد و قتی حضرت آیتالله جباری وارد منازل شهدا میشد دلها آرام می شد تسکین پیدا می کرد اکثریت شهدای شهر ستان بهشهر و صیت کردند حضرت آیتالله جباری نمازشان را بخوانند و حداقل یک سخنرانی درمراسم آنان داشته باشند بنده دردوران دفاع مقدس مسول هماهنگی آمبولانس های موجود در شهرها ی بهشهر و نکا و گلوگاه و آوردن جانبازان عزیز به بهشهر هم بودم ابتدا بیمارستان ها ی اطراف محل تخلیه که فقط قائمشهر و گرگان بود را پر میکردیم سپس سهمیه بهشهر را میاوردیم و دراین بیمارستان بستری میکردیم و قتی مجروحین عزیز را میاوردیم بلافاصله حضرت آیتالله جباری به ملاقات مجروحین می آمد بعد به بنده امر میگردند که شما چون شاغل در این بیمارستان هستید ازطرف من بطور مرتب به آنها سرکشی کن و آنهاهر نیاز مندی دارند تهیه کن بعد با من حساب کن و بنده افتخار داشتم به چندین مورد ماموریت های محوله انجام وظیفه کردم حتی آن عزیزان جانباز باتعجب میگفتن یعنی اقای جباری شمارا فرستاده هم خوشحال میشدند و هم تشکر می کردند آری شخصیتی را ازدست دادیم دردل همه جا داشت و بارفتنش تمام شهرستان واستان درماتم نشست روحش شاد کنار شهدا گورایش باد.